میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،میوه عشق مامان و بابا شیدا جان،، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

شیدا چراغ خونه مامان و بابا

هورررررررااااااااااااااا تولد بابا جون

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه من .  از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم!چه خوب شد به دنیا آمدی و چه خوب تر شد دنیای من شدی،با من بمان و بدان تا بیکران عشق عاشقانه دوستت دارم همسر عزیزم در كنار تمام اقاقي هاي برافراشته در روزهاي سبز خرداد و بهشتي به نام بهار!اضافه شدن يك اوج ديگر به نهال بودنت مبارك       بدو ادامه مطلب   دختر خوشگلم دیروز 20 خرداد تولد بابا جون بود منم برای اینکه دور هم باشیم و بیشتر بهمون خوش بگذره خانواده بابا رو برای شام دعوت کردم. ف...
22 خرداد 1392

مسابقه وبلاگی

دختر گلم ما از طرف گل ناز جون مامان بنیتا جون خوشگل و شقایق جون مامان آرشا جونی به یک مسابقه وبلاگی دعوت شدیم... خیلی هیجان انگیز بود و من کلی ذوق کردم گل ناز جونم ، شقایق جونم مرسسسسسسسسی  این مسابقه  اینجوریه که باید به 20 تا سوالی که ازمون می شه پاسخ بدیم ..که البته بعضی سوالا  یه کمی سخته! بزن بریم سراغ سوالا   1-بزرگترین ترست در زندگی چیه؟ نبودن دخملی خوشگلم در کنارم 2-اگر 24 ساعت نامرئی میشدی چیکار میکردی؟ میرفتم خونه دوستام و کلی باهاشون شوخی میکردم 3-اگر غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن یکی از آرزویهای  5الی 12 حرفیت رو داشته ب...
19 خرداد 1392

آغاز پروژه بای بای پوشک

نازنینم ، عشق کوچولو و شیرین من   دیگه مدرسه تعطیل شده و من تمام وقت پیشتم وای که چه لذتی داره که از صبح که چشمات رو باز میکنی برام حرف میزنی و شیرین زبونی میکنی تا لحظه ای که چشمات رو خواب ناز میبره. دخترم از لحظه لحظه با تو بودن لذت میبرم و دلم نمیخواد یکی از این لحظه های ناب رو از دست بدم . از روزی که تعطیل شدم تو فکر خداحافظی با پوشک بودم ، آخه گل من دیگه بزرگ و خانم شدی باید یواش یواش با همه چیز های نینی بودن خداحافظی کنی. البته خیلی وقته که متوجه میشی و جیشتو بهم میگی اما چون نصف روز پیشت نبودم دلم نمی امد این کار رو شروع کنم اما بالاخره از یکشنبه 5 خرداد به طور رسمی پروژه شروع شد . یکی دو بار همون ...
7 خرداد 1392

گردش مختصر و مفید

نازنینم ، نفسم سلام جمعه تو پارک ملت مسابقات آسیایی صخره نوردی بود ما هم خیلی دوست داشتیم که برای تماشا بریم . به همین بهونه ساعت 10 صبح از خونه بیرون زدیم و گفتیم هم فاله هم تماشا وقتی رسیدیم تا پا به پای شما برسیم بالا حدود 10:45 بود و گفتند مسابقات تا ساعت 2 تعطیل شده اولش ناراحت شدیم اما بعد تصمیم گرفتیم بمونیم و شما حسابی بازی  کنی اگه سرحال بودی میمونیم و میبینیم و اگه نبودی برمیگردیم با همین نیت شروع کردیم قدم زدن بدو بیا ادامه تا بقیه ماجرا رو ببینی  قربونت برم گل من که به ما میگفتی : این گلا رو نکنیدا اینا مال دیدنه! شیدا خانم راننده میشود ...
6 خرداد 1392
1